قانتین

قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا

قانتین

قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا

۱ مطلب در اسفند ۱۳۹۹ ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

 

روایت اول:

به خودش امد ولی خیلی خیلی دیر شده. تازه فهمیده بود چه کاری کرده است. در دلش آشوب بود. دیگر کار از کار گذشته و هرچه کند هم نمیتواند جبران کند. دوست داشت که زمین او را ببلعد. یاد چند روز پیش افتاد که برای کمک خواستن در خانه اش را زده بودند. ولی او به جای انکه خودش را همراه کند، اسب و شمیشرش را پیشنهاد داده بود. میدانست هیچ حسی بدتر از حس الان او نیست. حسی که داشت کمتر از عذاب اتش نبود...

عصر عاشورا بود و دید که اهل بیت پیامبر(ص) را به اسارت میکشند. دید که دشت پر خون بود و فقط برایش حسرت ماند.

 

روایت دوم:

خمار به سر کشید و چادر به کمر بست. انگار معرکه ای به پا شده و زمان رزم است و ختم این قائله تکبیر فاطمه(س) را میخواهد. با جمعی از زنان راهی مسجد شد. خدا میداند که میخواهد چه اتفاقی بیفتد.

خطبه ای خوانده شد و حرف هایی رد و بدل شد. تازه مشخص شده بود که زهرا(س) فدک را بهانه کرده بود برای انکه از حق علی(ع) دفاع کند. ولی مگر آن اجتماع را چه شده است که نمیفهمد! نمیبینند! نمیشنوند!

وقتی از مسجد بیرون آمد، به او نسبت هایی نظیر مسلمان نبودن داده بودند...

 

از فدک و روضه هایش همین بس که غفلت جماعتی، مسیر بشریت تا به قیامت را عوض کرد.

بقیه متن در ادامه مطلب

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ اسفند ۹۹ ، ۲۳:۵۷