قانتین

قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا

قانتین

قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا

۳ مطلب در دی ۱۳۹۹ ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

سری متن های احلی من العسل
 متن اول :

- حبیب! حبیب برخیز بیا برویم.
- حبیب: "چه شده است؟"
- دیگر زمانش فرا رسیده. امشب شب اخر است...
کم کم تمام غافله جمع شدند. سکوت دشت را فرا گرفته بود. جمعیت زیادی نبودند. ولی از نوجوان 13 ساله تا پیرمرد 60 ساله کنار همدیگر نشسته بودند. اباعبدالله لب به سخن گشود. از یک سو حبیب ابن مظاهر، از یک سو اشبه الناس به پیامبر، از یک سو علمدار، از سوی دیگر ...
به راستی که چه شخصیت های عظیمی بودند. برای بار اخر اباعبدالله بیعت را از یارانش برداشت و از انها خواست که اگر نمیخواهند بمانند، بروند. در ان شب هرکس خودش را یکجور به امامش اثبات کرده بود. در این میان قاسم ابن حسن علیه السلام منتظر بود که نوبتش بشود. اخر تمام اصحاب از فردایشان خبر داشتند ولی قاسم هنوز نگران بود. قاسم تاب نیاورد و پرسید، عموجان ایا من نیز فردا از شهدا خواهم بود؟

سید الشهدا برای انکه قاسم را امتحان کند پرسید:" مرگ نزدت چگونه است؟"

گفت: "یا عماه ... احلی من العسل

قاسم علیه السلام تنها جواب سوال را نداد! بلکه دل عمو را با خودش تا قتلگاه برد.
پس از انکه قاسم پاسخ عمو را شنید، در پوست خود نمی گنجید.

من اینگونه برداشت میکنم که از شهادت شیرین تر برای قاسم وجود ندارد. بقیه متن در ادامه مطلب ...

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ دی ۹۹ ، ۱۵:۵۰

فاطمیه_حدیث

متن در ادامه مطلب

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۹ ، ۱۸:۰۱